عکسى از دوران کودکیم رو توى روزنامه ها چاپ کردم و زیرش این اطلاعیه رو نوشتم:کودک معصوم و پاکى به نام "جم" گم شده،هرکسى نشونى ازش داره،به وبلاگ دردفروشى اطلاع بده...
شیطون،دشمن ما،نیاز نداره هر لحظه به بعضى از ماها سر بزنه و فریبمون بده.مثل یه ساعت کوکمون میکنه؛روزها یا شاید ماه ها و سال ها،طبق خواسته هاش ،کار میکنیم.
توى بچگى اگه از پدرش سیلى میخورد،بغض گلوش رو میگرفت و گریه میکرد،توى جوونى هم وقتى از پدرش سیلى خورد،بغض گلوش رو گرفت و گریه کرد...اما یه تفاوت کوچیک داشت؛توى بچگى واسه درد صورتش گریه کرد و توى جوونى واسه لرزش دست پدرش که نشونى از شکستگى و پیرى بود...
تندیس فلزى زیبا و گرون قیمت،فشار چکش هاى سنگین رو تحمل کرده؛آدم هم اگه مقابل مشکلات صبرو تحمل داشته باشه،در نهایت تبدیل به شیئى زیبا و گرون قیمت میشه...