میکروسکوپ

قبول دارم خیلى ریزم،اما معتقدم اگه بخواى با میکروسکوپ نگاهت دیده میشم.

من

من بودم،من گفتم،من انجام دادم،من گرفتم،من رفتم،من ایستادم،من نشستم،من نوشتم...فکر نمیکنم جایى واسه"تو" توى زندگیم مونده باشه.

بقچه

اى کاش دنیام توى یه بقچه کوچیک جا میشد؛تا بتونم هرجا میرم با خودم ببرمش.

زنگ خطر

خبر مرگ آدم هایى که دور و بر ما هستند،زنگ خطرى براى ماست...

مثل همیشه

هوا گرم میشه،سرد میشه...فصل ها عوض میشن...خلاصه همه چیز تغییر میکنه...اما یه چیز ثابته؛اون هم نبودنته،مثل همیشه.تاج سرم!امامم!واسم دعا کن...

شکایت

میدونم اگه از کسى بخوام شکایت کنم،باید برم دادسرا.اما نمیدونم اگه از خودم بخوام شکایت کنم،باید برم کجا؟

جورچین

نمیدونم از کجا شروع کنم؛کمکم کن جورچین زندگیم رو درست بچینم.

آفتاب جمعه

فعلا" آفتاب جمعه طلوع نکرده و من امید دارم که امروز خبرى بشه...نگو که روزها و هفته هام تکراریه!

شکستنى

کاش چسبى وجود داشت که بشه باهاش،تیکه هاى"دل"شکسته رو، به هم چسبوند.

اعلامیه

چشمم به اعلامیه هاى ترحیم افراد مختلف میخوره و با خودم میگم:"مرگ فقط مال دیگرانه"!

گدایى محبت

کسى که تو رو داره،وصله گدایى محبت از مردم،بهش نمیچسبه...

متنفرم

از تعریف و تمجید متنفرم؛دنبال کسى میگردم که شخصیتم رو با خاک یکسان کنه.

اطفاء حریق

عشق من!یاد تو مثل آبى میمونه که روى آتیش خشم پاشیده میشه.

حرف حساب

خالق:آى فرزند آدم(ع)!وقتى خشمگین میشى من رو به یادت بیار تا من هم وقتى خشمگین میشم،به یادت باشم...

پتک

دنبال یه پتک میگردم،تا دیوارهایى رو که دورم چیدم،بریزم.

هواى پاک

کسى که توى هواى آلوده به گناه نفس میکشه، به مرور زمان فکر هواى پاک از سرش بیرون میره...

سراپا گوش

چه جالب!تو به این بزرگى،وقتى بى سر و پایى مثل من، رو به سمت درگاهت میکنه ،سراپا گوشى تا حرف هاش رو بشنوى...

بند انفرادى

منو توى سلول انفرادى نگه ندار،میخوام مثل بقیه تو بند عمومى باشم...

پشت میله ها

چشمات رو به روم نبند،پشت میله هاى زندون مژه هات ،احساس تنهایى میکنم...

مستمع

از این به بعد دیگه با خودم حرف نمیزنم؛چون یکى هست که قبل از خودم حرفم رو میشنوه...